من آن درخت لجوجم که در کویر روئیده . قصه ی خوابیدن وجدان ها. اعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلاتملوا النعم فتتحول الی غیرکم;. زمون ایمان زمانی است که.

را که تمام کردم این احساس را داشتم که چشمهایم دردناکاند. هر آنچه از جامعه به ما خورانده شده است را در معرض بازبینی قرار میدهد و از مطلقگرایی به نسبیت امور میرسد. گاهی جان را بخشیدن و نانی آوردن کار درستی است و گاهی جانی را گرفتن. قلعه حیوانات علیرغم متفاوت بودن کارته.

البته هیجان موج های خروشان و لذت دهکده شاندیز هم نباید نادیده گرفت. امسال پر از عروسی است انشاالله. امیدوارم بازم به آمارش اضافه بشه. امسال سال خیلی مهمی در زندگی منه و مطمعنا یکی از بهترین سالهای عمرم خواهد بود. ۳ تشنه واقعی تحول نیستیم. ۶پاداش های کاذب که به روش های غلط ما.

طریقت و فلسفه نبرد من. در سرزمینی که گیاهی در آن نمیروید. اینجا نوع و کاربردش تغییر یافته است. من در هر لحظه همان راهی را که عقل و دانش و عاطفه ام بگوید می رود. یک سری راهها معلوم است ولی بقه را خود خواهم ساخت. اما برای در راه بودن آفریده نشده ام. از فردا خبر ندارم که چه خواهم شد و چه خواهم کرد. شاید دانسته های فردایم تمامی دانش امروزم را باد تمسخر گیرند.

این روزها دیگه نه صدای. میفهمیدی هیچ چیزی جای حضورت. بعد از مدت ها اومدم. دلم از نام خزان میلرزدزان که من زاده ی تابستانم. لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن.

تلخی و فشار روحی بعد از ظهر چهارشنبه انقدر بود که صبح پنجشنبه کوچکترین اشتیاق و انرژی برای رفتن به سر کار نداشته باشم . توی دوره ی حساسی از زندگی ام هستم و هر از گاهی که فرصت میشه و با خودم خلوت می کنم فشار روحی زیادی رو باید تحمل کنم . اینکه از دو راهی که دیروز مقابل خودم دیده بودم کدومش بهتره و کدوم عال.